نامدار خسروپناه ماساژ درمانگر جوانی که برای دسترسی به یک سری اطلاعات و رساندن آن مدارک به دست رئیس خود، خَدیو هژبری با برنامه ی قبلی به عنوان ماساژر وارد پانسیون معروفی می شود. خانه ی مرموزی که نامدار را درگیر اتفاقات هولناکی می کند زیرا به محض ورود، مالک این خانه که زنی بسیار خطرناک است، از نامدار می خواهد تنها شاه ماهی پانسیون شود و شاه ماهی به این معناست که آن مرد بعد از مالک، بالاترین فرد پانسیون شناخته می شود. که با وجود این لقب نامدار مجبور است برای آن زن...!
دختری با قلب پاک و صاف و ساده، گیر اربابی از جنس نفرت میافتد. برادر گمشده اش را میابد و مجبور به ازدواج اجباری با ارباب میشود، ولی در وجود او، پسری کوچک رشد میکند که به نظر میرسد که حلال همه ی مشکلات اوست. در این بین، مهلا همسر سابق ارباب جوان تلاش میکند دختر و فرزندش را بکشد، ولی او موفق نمیشود و به سزای کارهایش میرسد و عشق دخترک و عشق به فرزند او، باعث خوب شدن رابطه با شوهرش میشود و این گونه است که از اجبار به عشق دست پیدا میکند.
داستان رمان درباره یک شخص سرشناس مغرور و عیاش به نام دامون پیران می باشد، او روزی یک دختر بی پناه را نجات می دهد و دختر را به خانه ی خودش می برد. دامون در قبال امنیت و جای خوابیدنی که به دختر می دهد خود دختر را طلب می کند و از او می خواهد که به هم محرم بشوند. اما نمی داند که این دختر به تازگی از زندان آزاد شده است و با نقشه وارد زندگی دامون شده تا اعتمادش را جلب کند و…
دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا می زنند. دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش می شود. چشم روی آبروی خود می بندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می ایستد. به ظاهر همه چیز با یک معامله شروع می شود. این در حالی است که جانای زخم خورده از تقدیر گمان می کند دستان دشمن اوست و محض انتقام آمده. اما دستان برای اینکه حامی این دختر باشد ناچار است آبرویش را گرو بگذارد...
همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معروف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیبها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آنها میشود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کمکم احساسی میان این دو نفر شکل میگیرد. احساس و عشقی که میتواند مرهم برای زخمهای کهنهای شود که آنها از گذشته با خود به همراه دارند. در حالی که آنها دوشادوش هم پلههای ترقی را با سرعتی بیش از پیش طی میکنند غافل از این هستند که عشق نوپای خودشان هدف رقیبی قَدَر است که آنها را زیر نظر دارد و بواسطه داشتن نفوذی باورنکردنی از هر چیزی که در کوک و بین معین و حریر میگذرد مطلع است تا در زمان دلخواه زخمکاری خود را بزند. طوفانی عاشقانه در راه است...