دانلود رمان شهراد از زهرا سادات با لینک مستقیم
قسمتی از داستان رمان شهراد :
_باز کن. بابا بازی بخوره تو سر تو یاس تا اومد حرفی بزنه همون صدا اشناهه گفت مهرداد باز کن حسامم.
پس حسام بود، بازم خورده بودم به این پسره ی از خودراضی، آخه خدا من چقدر باید بدشانس باشم.
بالاخره در باز شد رفتم رو ایوون حیاط نشستم نگاه به پام کردم وای شلوارم پاره شده بود زانومم پوستش کنده شده بود.
پری اومد بالا سرم نگین چیزه مامانت… تا نگاش به پام افتاد جیغ کشید گوشم رو کر کردی.پری؛ با صدای جیغش همه هجوم آوردن تو حیاط، مهرداد؛ نگین چیشده؟
چیزی نیست نگام افتاد به حسام گفتم تقصیر این آقاس و اشاره کردم به حسام.
حسام؛ تقصیر خودت بود که عجله داشتی تقصیر من چیه از این همه پرویی ازش متنفر شدم.
رو که نیست سنگ پا قزوین جلوش لنگ می ندازه.
از حرص این حرفش از جام بلند شدم رفتم تو خانه پیش مامانم نگام افتاد به خانومی که قیافش خیلی شبیه حسام بود رنگ چشاشم شبیه حسام بود عسلی محو اون خانوم بودم که مامانم گفت:
_نگین چت شد یهو؟
_هیچی مامان خوردم به یه آقای پرو زده زانومو داغون کرده تازه میگه تقصیر خودته…
عشق همیشه به خوبی پایان نمیآید و ما در این داستان با عشقی روبهرو هستیم که حرارتِ آن نمیتواند مرزهای حرمت را بشکند. نگین، دخترِ عاشق پیشهی ما به راه دوری برای دیدن عشق دیرینهی خود میرود؛ اما در این راه آیا حاصل این عشق رسیدن است یا جدایی. آیا دو فردِ متعهد به زندگی و عاشق پیشه حرمتها را میشکنند تا با هم باشند؟...