دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ از نویسنده مهدیه افشار
بخشی از داستان رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ :
-خانواده پدری رهاشون کردن عملا هیچ فردی پشتش نیست برای ثابت کردن خودش مجبوره به هر کاری تن بده.
پاهایش را رو میز انداخته و کاملا به صندلی ریاستش تکیه زده بود خیره به عکس دختر که در دستش بود، با شیطنت زمزمه کرد: از زندگی خصوصیش چی؟ چیزی میدونی؟ دوست پسر نامزد؟ شوهر؟ داره یا نه؟ سلمان به راحتی فکر رئیسش را خواند.
این مرد اصلا زنها را داخل آدم حساب نمیکرد مگر برای خودش!
-نه آقا، نامزد داشته که بعداز ورشکستگی پدرش، ترکش کرده.
میراث سری به تاسف تکان داد: واقعا آدم بی لیاقتی بود چطور دلش اومده همچین داف نچرالی رو ول کنه؟
نچ نچی کرد و سلمان لبش را محکم روهم فشار داد تا چیزی نگوید میراث پک عمیقی به سیگارش زد و خیره به عکس های دختر کنار استخر نیشخند زد: برگردیم سر مشکل خودمون به نظرت این دختر اونقدری مستاصل هست که پیشنهاد مارو به سرعت قبول کنه؟
نه حوصلهی ناز و اداشو دارم نه وقتشو شیخ ناصر داره فشار میآره باید خیلی زود جنساشو براش بفرستیم.
دود سیگارش را توی صورت سلمان فوت کرد و منتظر جواب سوالش ماند.
سلمان کمی فکر کرد. در تمام این سالها کار کردن با میراث فهمیده بود او از چه چیزی بدش میآید.
حرفی که نتواند به آن تکیه کندو کارهایش را پیش ببرد.
لبش را با زبان تر کرد و محتاط گفت نمیدونم آقا میگم داوودی مزهی دهن دختره رو بفهمه…
سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوبارهی خانوادهاش تلاش میکنه. با پیشنهاد وسوسهانگیزی از طرف یک شرکت، نمیتونه مقاومت کنه و بعد متوجه میشه تو دردسر بدی افتاده... میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت میکنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون میده. نه یک جنتلمن نه یک مرد قانونمند. میراث قجری، مردی که دو چهره و دو زندگی داره! ورود این شازده قجری به زندگی تکراری سرمه نظم و آرامشش رو بهم میزنه و...