دانلود رمان آنائل رانده شده به قلم سحر نصیری با لینک مستقیم
قسمتی از داستان رمان آنائل رانده شده :
روی صندلی نشسته بودم و گلولای میان انگشتانم را پاک می کردم.
نگاهم از پنجره ی کوچک زیر زمین مدام روی در باغ متمرکز می شد.
اگر قبل از آمدن مهمان ها خودم را به خانه نمی رسانده و دوش نمی گرفتم بیشک این بار مامان زهره مرا از فرزندی خلع میکرد.
می دانستم گونه هایم از رنگ روی سفال نقش گرفته و سر تا پایم گلی است کاش انقدر محو کوزه های رنگی نمیشدم.
همین که از روی صندلی بلند شدم در باز شد و ماشین شاسی بلندی وارد حیاط باغ شد.
آهی کشیده و خشک شده در زیر زمین باقی ماندم.
اگر با این اوضاع خارج میشدم علاوه بر مامان زهره باید عیب و ایرادهای عمه را هم تحمل می کردم.
از پنجره نگاهی به نامی و نریمان و عمه که از ماشین پیاده میشدند انداختم و کمی مکث کردم.
عمه عینکش را از چشمش بیرون کشید و نگاه پر غرورش را به خانه دوخت.
به قول باربد وقتی به سرتاپای آدمی خیره میشد انگار که هزاران سوزن در بدنت فرو کرده باشند تمام جانت تیر میکشید.
شاید هم برای همین بود که بعد از مرگ پدرم مامان زهره ارتباطمان را تا جایی که می توانست کم کرده بود.
روی نوک پاهایم به سمت در زیر زمین به راه افتاده و نگاهی به نامی و نریمان که به سمت باغ می آمدند انداختم.
دستی به گونه ی رنگی شده ام کشیدم و نگاهم را به نامی دوختم.
مردک پر تکبر چندسال یک بار هم پایش را در مهمانی های خانوادگی نمی گذاشت و حال همین امروز نوبتش رسیده بود که مرا با این اوضاع و احوال به تمسخر بگیرد.
کت و شلواری که به تن داشت موهای پریشان و چشم های خسته اش حاکی از آن بود که مثل همیشه با زور و اصرار عمه به مهمانی آمده و تمایلی برای ماندن ندارد.
کاش حداقل نریمان تنها بود این گونه راحتتر با وضعیت موجود کنار می آمدم.
مشغول فکر کردن به راه فراری بودم که چشمان تیزش به سمت زیر زمین چرخید.
قبل از این که مورد هدف نگاه جدی و تیره اش قرار بگیرم سریع از جلوی در عقب کشیدم.
امیدوار بودم که مرا ندیده باشد.
یادم است از همان کودکی ترس عجیبی از این مرد مهیب به دل داشتم.
مشغول فکر کردن به این بودم که چه طور دور از چشم عمه از زیر زمین بیرون بزنم که سایه ی بلندی تنم را پوشاند.
با چشمانی گرد شده سرم را بلند کردم.
با دیدن نامی که بازویش را به چارچوب در تکیه داده و با ابرویی بالا رفته و صورتی جدی نگاهم میکرد دستپاچه لبم را گاز گرفته و گونه های رنگی شده ام را با دستانم پوشاندم…
برای دانلود رمان آنائل رانده شده ابتدا باید این رمان را خریداری نمایید.
شما می توانید نسخه اصلی و کامل این رمان را از طریق درگاه بانکی زیر خریداری نمایید.
قیمت ۳۰,۰۰۰ تومان
پس از پرداخت موفق لینک دانلود رمان برای شما فعال و نمایان خواهد شد.
جهت ارتباط با ما کلیک کنید
از بچگی تو گوشم خواندن فریا ناف بریدمه! من نامی شهیاد مردی قدرتمند و جدی هستم که تمام زندگیم رو از دور تماشا کردم که غرایزم کار دستم نده! انقدر غرق فر موهاش و شیطنت چشم هاش شدم که یادم رفت اون از وجود من توی زندگیش بیخبره! اون ناف بریدهی من بود و قولش رو بهم داده بودن و حتی از این که مال منه خبر نداشت! پس وقت این رسیده بود که خودم رو بهش نشون بدم! خیال میکردم همهچیز طبق نقشه پیش میره و اون برای همیشه مال من میشه ولی فکرش رو هم نمیکردم که فرشته کوچولوی من یک دختری باشه که مدام نه روی حرفم میاره و ازم سرپیچی می کنه!...