از بچگی تو گوشم خواندن فریا ناف بریدمه! من نامی شهیاد مردی قدرتمند و جدی هستم که تمام زندگیم رو از دور تماشا کردم که غرایزم کار دستم نده! انقدر غرق فر موهاش و شیطنت چشم هاش شدم که یادم رفت اون از وجود من توی زندگیش بیخبره! اون ناف بریدهی من بود و قولش رو بهم داده بودن و حتی از این که مال منه خبر نداشت! پس وقت این رسیده بود که خودم رو بهش نشون بدم! خیال میکردم همهچیز طبق نقشه پیش میره و اون برای همیشه مال من میشه ولی فکرش رو هم نمیکردم که فرشته کوچولوی من یک دختری باشه که مدام نه روی حرفم میاره و ازم سرپیچی می کنه!...
حنا دختر نابینایی است که بعد از فوت پدرش توسط همسر پدرش به مردی مجهول فروخته می شود و بعد از این که دو هفته اسیر آن مرد بود یک شب خانواده رستگار او را زخمی در کوچه پیدا می کنند. حنا رسماً دختر خانواده رستگار می شود اما بعد از مدتی متوجه می شود که باردار است و…
سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوبارهی خانوادهاش تلاش میکنه. با پیشنهاد وسوسهانگیزی از طرف یک شرکت، نمیتونه مقاومت کنه و بعد متوجه میشه تو دردسر بدی افتاده... میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت میکنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون میده. نه یک جنتلمن نه یک مرد قانونمند. میراث قجری، مردی که دو چهره و دو زندگی داره! ورود این شازده قجری به زندگی تکراری سرمه نظم و آرامشش رو بهم میزنه و...
داستان از جایی شروع میشه که پولاد به جرم ضرب و شتم و تلاش برای کُشتن همسر دومش، برفین، دستگیر شده. شدت ضرب و شتم به قدری شدید بود که برفین به کما رفت و حالا هم رو تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کنه...
خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تلاطم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید... از سختی هایش جوانه می زنم و از عشق قدرت. سالوادور داستان دختری هست که به فاصلهی یک روز از میان یک زندگی مرفه به یک زندگی معمولی سقوط می کند… و در بین تقلاهایش سالوادوری پیدا می شود که...