نورا که پس از چند سال هنوز نتوانسته عشقِ گذشته اش را فراموش کند حالا پس از این سال ها دوباره با او مواجه میشود درصورتی که هنوز هم از علاقه او کم نشده است... تلاش میکند تا همان علاقه و عشق را بار دیگر شعله ور کند اما در این سال ها همه چیز عوض شده است و تجربه کم او برای بدست آوردن عشق ِ خاک خورده قدیمی کافی نیست... نفر سومی به او کمک خواهد کرد اما...
دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید... فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما همه ی ترسش همین حسه! نه اینکه از خودِ دژاوو بترسه، فقط نگرانه اتفاقات گذشته تکرار بشن و باز هم اون غمی که تجربه کرده به سراغش بیاد. گلشن از شباهت اتفاقات امروزش با گذشته اش می ترسه...
رمان یاس سرنوشت دختریه که در دامِ سودجویی استادش قرار میگیره و مجبوره بخاطر راز بزرگِ بینشون، در مقابل کارهاش سکوت کنه… یاس و پرهام با هم یه گذشته ی تاریک دارن که هیچکس از رابطه اشون خبر نداره. رابطه ای که برای یاس از روی اجبار بوده و برای فرارش از پرهام، با عموی اون ازدواج میکنه تا پرهام بیخیالش بشه. غافل از اینکه پرهام باز هم بهش نزدیک میشه و بین هردوشون اتفاقی میفته که…
دختری با قلب پاک و صاف و ساده، گیر اربابی از جنس نفرت میافتد. برادر گمشده اش را میابد و مجبور به ازدواج اجباری با ارباب میشود، ولی در وجود او، پسری کوچک رشد میکند که به نظر میرسد که حلال همه ی مشکلات اوست. در این بین، مهلا همسر سابق ارباب جوان تلاش میکند دختر و فرزندش را بکشد، ولی او موفق نمیشود و به سزای کارهایش میرسد و عشق دخترک و عشق به فرزند او، باعث خوب شدن رابطه با شوهرش میشود و این گونه است که از اجبار به عشق دست پیدا میکند.