دانلود رمان نوشیکا از نشاء حسنوند با لینک مستقیم
قسمتی از داستان رمان نوشیکا :
پیچید تا پله های حجره ی حاج صابر رو بالا برود که با دیدن موتوری که با سرعت به سمتش می آمد و شیشه ای که در دستش بود حرف در دهانش ماسید.
نمی دانست ماجرا، چیست فقط متوجه شد آن دختر چادری با مشمای پر آبی که دو ماهی قرمز داخلش بود و چند قدمی با او فاصله داشت هدفشان است.موتوری نزدیکتر شد یا خدایی زیر لب زمزمه کرد. در کسری از ثانیه بدنش از خشم منقبض شد، ناموس مردم شوخی بردار نبود.
می خواستند دختر جوانی را جلوی چشمانش سیاه بخت کنند و بی غیرت بود اگر اجازه می داد.
دستی که شیشه داخلش بود بالا رفت…
برای دانلود رمان نوشیکا ابتدا باید این رمان را خریداری نمایید.
شما می توانید نسخه اصلی و کامل این رمان را از طریق درگاه بانکی زیر خریداری نمایید.
قیمت ۳۰,۰۰۰ تومان
پس از پرداخت موفق لینک دانلود رمان برای شما فعال و نمایان خواهد شد.
جهت ارتباط با ما کلیک کنید
امروز بار جدید سفارش دادم، حولوحوش ساعت ۱۱ میرسه در مغازه. یاسر حواست جمع باشه بار ابریشمه، کم و کاستی پیش نیاد... آره خودمم هستم، تا نیم ساعت دیگه برمیگردم، فقط اگه زودتر از من اومدن تو حواست باشه. پیچید تا پلههای حجرهی حاج صابر رو بالا برود که با دیدن موتوری که با سرعت به سمتش میآمد و شیشهای که در دستش بود، حرف در دهانش ماسید. نمیدانست ماجرا چیست، فقط متوجه شد آن دختر چادری با مشمای پر آبی که دو ماهی قرمز داخلش بود و چند قدمی با او فاصله داشت، هدفشان است...