دانلود رمان ردپای یاس ها از نویسنده لیلا نوروزی
بخشی از داستان رمان ردپای یاس ها :
لبهی حفاظ چوبی ایوان نشست و خنکای دلچسب هوا را نفس کشید.
آسمان رو به روشنی میرفت. تصویر محو ماه در حوض افتاده بود. روزهای اول آمدنش به این خانه، حاجیبابا قصهای برایش گفته بود از پری آبها.
پری زیبایی که در عمق آب زندگی میکرد، جایی مثل حوض فیروزهی حیاط.
پریای که حاجیبابا از آن گفته بود، مثل همهی پریهای دنیا زیبا بود و مهربان ولی یک خصوصیت عجیب هم داشت، و آن اینکه دهان نداشت و حرف نمیزد، اما حرف دل همه را میفهمید و نیاز نبود که به زبان برایش بگویی.فقط کافی بود کنار آب بنشینی و خیرهی آن بشوی. آنوقت بود که خود پری همهی ناگفتهها را میفهمید.
آنوقتها نمیدانست حاجیبابا فقط برای اینکه سنگینی باری که روی دلش داشت را کم کند این داستان را سر هم کرده است.
باورش کرده بود و چقدر بعد از شنیدن این قصه یاسمن کوچک لبهی حوض نشسته و به آب خیره شده بود!…
خودکشی لیلی در مقابل چشمان خواهر زاده چهار ساله اش و سنگینی رازی بزرگی روی سینه اش باعث میشود که یاسمن لال شود و خانواده ی اصیل دادفر از هم پاشیده شود. این میان عشق کسرا به یاسمن ممنوعه ایست که... کسرا نوه بزرگ حاج دادفر ، برای نگه داشتن و حفظ خانواده از هم پاشیده شده اش به هر دری میزند و درست مثل نخ تسبیح تلاش دارد تا دانه ها را نزدیک هم نگه دارد. خانواده ای که با یک خودکشی و رازی که سالهاست در سینه ی یاسمن حفظ شده از هم پاشیده شده است ...دختری که براثر ان اتفاق تکلمش را از دست داده و این میان عشق کسرا به دختر عمویش...