رها چـهل روز بعـد از اینـکه همـسرش را از دسـت مـیدهد، هـنگامی که بر اثر ضـعف بیهـوش و توسط (کیان) به بیـمارستان برده می شود در کمال نابـاوری مـتوجه میـشود که باردار است، حـالا او مانده و تنهایی و فرزندی که در شکم دارد بدون کار و...
عشق همیشه به خوبی پایان نمیآید و ما در این داستان با عشقی روبهرو هستیم که حرارتِ آن نمیتواند مرزهای حرمت را بشکند. نگین، دخترِ عاشق پیشهی ما به راه دوری برای دیدن عشق دیرینهی خود میرود؛ اما در این راه آیا حاصل این عشق رسیدن است یا جدایی. آیا دو فردِ متعهد به زندگی و عاشق پیشه حرمتها را میشکنند تا با هم باشند؟...
داستان از جایی شروع میشه که پولاد به جرم ضرب و شتم و تلاش برای کُشتن همسر دومش، برفین، دستگیر شده. شدت ضرب و شتم به قدری شدید بود که برفین به کما رفت و حالا هم رو تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کنه...
آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم می گیره از قدرتش سو استفاده کنه و از آرایه می خواد که در ازای امضای مجوز پرستار بچه اش بشه تا اینکه. شاید اتفاقاتی که تو مسیر زندگیم افتا دمنو به جایی رسوند که دیگه هیچ وقت نتونم لذت مادر واقعی بودنو تجربه کنم.. ولی درعوض.. آدمایی رو توی زندگیم دارم که مهر و محبتشون حتی از آدم های هم خون واقعی تره و من به خاطر داشتنشون به خودم می بالم! من.. آرایه.. زنی که بارها و بارها زندگیش و تو آخرین ایستگاهی که هیچ راه برگشتی نداشت تصور کرده بود.. حالا تو نقطه ای وایستاده بودم که روبه روم یه فردای روشن بود.. یه آینده پر از خوشبختی.. با آدمایی که هر کدوم یکی از ستون های اصلی این دژ پر از خوشبختی بودن.. با همین سه نفر.. همین سه تا آر.. آرامش.. آران.. آریا! اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خاک من گل شود و گل شکفد ازدل من تا ابد مهر تو بیرون نرود ازدل من...
نورا دختری که به عشق تمام دوران زندگیش دیار اعتراف می کند و با علم به مرموز بودن دیار وارد زندگیش می شود. طی مدتی که با دیار زندگی می کند می فهمد که رازی در زندگی دیار هست که از فهمیدنش توسط دیگران واهمه دارد، در کشمکش برای فهمیدن راز دیار می فهمد که باردار است و نمی داند تکلیفش با دیاری که بچه نمی خواهد چیست تا اینکه...