عماد بوکسور معروف، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست. با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناآرومِ. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله. انقد عصبی و خشنه که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو گموگور می کنن. تا وقتی که پای سراب به عمارتش باز میشه. مدیر برنامه جوان و آرومی که طلاق گرفته و یه دوقلو داره، دختری که زندگیش بخاطر عقاید قدیمی یکسری ها جهنم شده. تنها چیزی که می خواد خوشبختی و آرامش بچه هاشِ...
امیر پارسا جواهریان مرد مذهبی و جذابیه که همه ی مسئولیت خاندان به روی دوشش هست و همه ازش حساب میبرن. حالا باید به خاطر مصلحت خانواده با دختر عمه ی بزرگش (نازلی) ازدواج کنه، ولی اون دلباخته ی دختر عمه کوچیکه است و هیچکی از این عشق مخفی امیر به پناه خبر نداره! سمت دیگه ماجرا به نازلی و پناهی برمیگرده که مثل خواهر با هم بزرگ شدن ولی هر دو از کودکی دل بستن به امیر پارسا. همین باعث میشه اونا رو به روی هم قرار بگیرن و حالا که قانون خانواده باید اجرا بشه همه چیز به هم میریزه چون پناه یا باید از این عشق بگذره یا جلوی کل خاندان بایسته...