ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار می کنه. روزی از روزا، این دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره و نمی دونه قراره بخاطر این سس خردل زندگیشون بهم گره بخوره!...